“دموکراسی یعنی «ما» و نه «من». ممکن است در کشوری حتی قانون اساسی دموکراتیک هم روی کاغذ نوشته شود ولی فرهنگ عمومی با share کردن بیگانه باشد; عراق از این نمونه است. مادامی که باور و فرهنگ share کردن در بخش آگاه و ناخودآگاه انسانها، رسوب نکند و نهادینه نشود، ممکن است حتی فردی دموکراسی درس دهد ولی سراپا «من» باشد. از این رو، رانندگی شهروندی که «ما» فکر میکند با دیگری که در «من» مستغرق شده است بسیار متفاوت است.
در جوامعی که تَفَرُد موج میزند، سخن از دموکراسی، توهمی بیش نیست. چرا باید از آقای پوتین انتظار دیگری داشته باشیم؟ او در شوروی به دنیا آمده و در «من ترین» نهاد کار و رشد کرده و بیست و سه سال نیازی به share کردن نداشته است. جا باز کردن برای دیگران، صرفاً یک امر اخلاقی نیست، هم آگاهی میخواهد و هم ساختار. هیچ کشوری پیدا نمیشود که بدون share کردن اقتصاد خود با بخش خصوصی و توزیع قدرت، توانسته باشد به پیشرفتهای حتی متوسط از رشد و توسعه اقتصادی برسد. طبعاً قطر با 300 هزار نفر جمعیت و حدودِ 80 میلیارد دلار درآمد از انرژی، ملاک نیست. اما برزیل، مکزیک، ویتنام، اندونزی و ترکیه حداقل با یکصد میلیون نفر جمعیت و با شریک شدن حداقل در مدیریت اقتصادی کشور، بسیار رشد کردهاند.
از زمانی که این کشورها sharing در داخل را آغاز کردهاند نیاز به دشمن خارجی را احساس نمیکنند. حتی اقتدارگرایی فردی تاریخی آنها هم اکنون به اقتدارگرایی بوروکراتیک که چند قدم جلوتر است تبدیل شده و هر وقت حاضر شدند در سیاست هم sharing کنند، به مصلحت عامه و قرارداد اجتماعی مد نظر یورگن هابرماس (Jurgen Habermas) نزدیک میشوند. آیزایا برلین (Isaiah Berlin) فیلسوف روسی تبار انگلیسی که هم روسیه را خوب میشناسد و هم غرب را، میگوید: «هر وقت قدرت اقتصادی از قدرت سیاسی جدا شد، آزادی متولد میشود. زمانی اقتصاد اولویت پیدا میکند که «من»ها، «ما» شوند.»
بدون نظر! اولین نفر باشید